احمد پدرش صفرعلی و مادرش را ترک می کند و به شهر می رود و در املاک ظاهرالملک مشغول به کار می شود.ظاهرالملک با همسرش نادره و دو دخترش زیبا و رعنا زندگی می کند.
ناصر به زیبا علاقمند است و احمد باگروهی تبهکار آشنا می شود. گروه تبهکار درصددند تا ظاهرالملک را بکشند و پول هایش را بربایند ...