شیام و سیتا به همراه فرزندانشان رادا و رامو زندگی می کنند و با انجام نمایش های صحنه کوچک زندگی خود را به زندگی می رسانند. در حالی که می توان در Jalpaiguri یک نمایش را انجام داد.AM سینگ چشم به زیبایی سیتا می زند و او را برای خودش می خواهد که او گروه خود را ربوده و همه را بکشد و سیتا را نگه می دارد. برای خودش. رادا و رامو توسط صاحبخانه خود از خانه بیرون رانده می شوند و خودشان مانده اند که به تنهایی زندگی کنند. رادا و رامو شروع به آواز خواندن و رقصیدن در خیابان ها می کنند تا زندگی خود را رقم بزنند. هر چند که بزرگ می شوند نمایش های کوچکی را در مهمانی ها برگزار می کنند و هتل ها. آنها SK SKora را پیدا می کنند که به استعدادهای جوان فرصتی می دهد و به آنها می گوید بعد از یک ماه به بمبئی بیایند. وقتی گروهشان به بمبئی می رسد آقای آروا قبلاً درگذشت و شریک تجاری وی بریژوهان آنها را سرگرم نمی کند. Sangeeta Arora بیوه آقای آروا به آنها قول می دهد که طبق تعهد شوهر فرصتی بدهند. رامو و رادا به همراه گروهشان سوپر رقصنده در این رقابت ها پیروز می شوند .جانیتا که شرکت در آن آن را از دست می دهد. رامو به یک ستاره یک شبه رومئو تبدیل می شود و ...
Shyam and Sita live with their children Radha and Ramu they make their living by doing small stage shows.While doing a show in Jalpaiguri.A.M Singh catches the eye of Sita's beauty and wants her for himself he kidnaps their troupe and kills everyone and keeps Sita for himself.Radha and Ramu are thrown out of their house by their landlord they are left to live on their own.Radha and Ramu start singing and dancing on the streets to make their living.While they grow up they do small shows in parties and hotels.They come across S.K Arora who gives chance to young talent and tells them to come to Bombay after a month.When their troupe reaches Bombay Mr Arora has already passed away and his business partner Brijmohan doesn't entertain them.Sangeeta Arora widow of Mr Arora promises them to give a chance as per husband's commitment .Ramu and Radha along with their group Super Dancer win the competition.Janita whose participating in it looses it.Ramu becomes an overnight star Romeo and ...
شانکار (زرندرا) ، ویجی (ویجی آروا) و راتان (طارق) سه برادر هستند. در روز تولد پدرشان ، مادرشان ترانه ای با عنوان "یاادون کی باارات" را به آنها آموخت که آنها را به گرامی در قلب آنها نگه داشتند. به عنوان سرنوشت ممکن است ، یک روز ، پدر پسران شاهد سرقت توسط شکیل (اجیت) و دامداران او بود. برای محافظت از هویت خود ، شکال تصمیم گرفت پدر پسران را بکشد قبل از اینکه بتواند به پلیس مراجعه کند. بنابراین یک شب ، شاکل و مردانش به اتاق پدر پسران طوفان می کنند و مادر و پدرشان را نیز می کشند. شانکار و ویجی شاهد این عمل هستند و فرار می کنند. آنها راهی قطار عبوری می شوند که شانکر از ویجی جدا شده است. چندین سال می گذرد و پسران بزرگ شده اند. شانکار از خاطره قتل پدر و مادرش خالی از سکنه است و هم اکنون با دوستش عثمان به جرم و جنایتی در سراسر شهر پیوست. ویجی توسط مرد نسبتاً ثروتمند پذیرفته شد که زمینه ساز عشق به زندگی اوست ، سونیتا (زینات امان) و راتان ، توسط خدمتکار پسران بزرگ شد و نام خود را تغییر داد ...
Shankar (Dharmendra), Vijay (Vijay Arora), and Ratan (Tariq) are three brothers. On their father's birthday, their mother taught them a song titled "Yaadon Ki Baaraat" which they held dearly to their hearts. As fate may have it, one day, the boys' father witnessed a robbery by Shakaal (Ajit), and his henchmen. To protect their identity, Shakal decided to kill the boys' father before he could go to the police. So one night, Shakaal and his men storm into the boys' father's room and kill both their mother and father. Shankar and Vijay witness the act and flee. They make their way to a passing train, where Shankar is separated from Vijay. Several years pass by and the boys have grown up. Shankar is haunted by the memory of his parent's murder and is now joined by his friend Usman on a crime spree around the city. Vijay was adopted by a fairly wealthy man who is the grounds keeper to the love of his life, Sonita (Zeenat Aman) And Ratan, was raised by the boys' maid, and changed his name ...
راگاو فحش می دهد که می تواند بویایی یک موش صحرایی یا یک شخص متخلف را بو کند ، و دکتر پریمال طرپاتی تصمیم می گیرد که وی را به نتیجه برساند: کمدی خنده دار خانوادگی ، با یک دوز هندی و اردو خالص پرتاب شده ، به خصوص تحویل گفتگو توسط Om Prakash ، دارمندرا ، و امیتابا باچان. آهنگ های قابل توجه عبارتند از: Sare ga ma، ma sa re ga ma .... "؛" Ab ke sajan sawan me، aag lagegi badan mein، Ghata barshegi، Magar tarsegi nazar، mil na sakenghe do mahn ek سلام aagan mein ... "؛" Chupke chupke chal di purvaiya، basuri bajaike raas rachaye daiya re daiya، chupke ... ".
Raghav brags that he can smell a rat or an impersonator automatically, and Dr. Parimal Tripathi decides to take him on - result: funny family slapstick comedy, with a dose of pure Hindi and Urdu thrown in, especially the dialogue delivery by Om Prakash, Dharmendra, and Amitabh Bachchan. Notable songs are :Sare ga ma, ma sa re ga ma...."; "Ab ke sajan sawan me, aag lagegi badan mein, ghata barshegi, magar tarsegi nazar, mil na sakenghe do mahn ek hi aagan mein..."; "Chupke chupke chal di purvaiya, basuri bajaike raas rachaye daiya re daiya, chupke...".
محسن در تصادف رانندگی مجروح می شود و توانایی کار را از دست می دهد. اصغر و عفت به دنبال میانبر برای بدست آوردن پول زیادی به منظور تغذیه خانواده محسن و پرداخت هزینه های پزشکی وی هستند.
Mohsen gets injured in a car accident and loses his ability to work. Asghar and Effat look for a shortcut to earn a lot of money in order to feed Mohsen's Family and pay his medical expenses.
امیر آدم ناپسندی است که مردی را در آبادان به قتل رسانده است ، او به تهران باز می گردد و به کارهای بد خود ادامه می دهد و سعی در متقاعد کردن دوست دخترش زری برای فرار با وی به جنوب ایران دارد.
Amir is a foul guy who has killed a man in Abadan, he returns to Tehran and continuing his misdeeds trying to convince his girlfriend Zarry to escape with him to the south of Iran.
دیدگاه :دیدگاهها برای دانلود فیلم ایرانی خشم کولی با کیفیت تله 35 میلی متری | Khashm-e koli 1969 بسته هستند
703 views
1h 30min
زبان :دوبله فارسی قدیمی کیفیت :تله 35 میلی متری
فرمت :mkvحجم :1/26
مدت زمان :94 دقیقهمحصول :ایران
کارگردان :اسماعیل ریاحی نویسنده :مشخص نشده !
امتیاز IMDB :5.2رده سنی :1h 30min
ستارگان :محمدعلی فردین ، پوری بنایی ، همایون
Fa
En
صمصان خان از همسر اولش فرزندی ندارد. تلاش زن برای آن که صمصام، مسعود پسر او از ازدواج قبلی اش را به فرزندی بپذیرد، ثمر نمی دهد. وقتی صفورا همسر دوم خان باردار می شود، کاظم مباشر خان که با همسر اول او رابطه دارد، عواملش را مأمور می کند تا جلوی پزشکی که برای وضع حمل صفورا به آن جا می آید را بگیرند. به پیشنهاد معصومه خدمتکار خان از میان کولی هایی که در آن نزدیکی چادر زده اند، قابله ای به نام مرجان را برای این کار خبر می کنند. صفورا پس از به دنیا آوردن پسری که فرهاد نامش می نهند، در می گذرد. افراد کاظم به ستاره دختر مرجان تعدی می کنند، او خودش را می کشد. مرجان به خیال این که افراد صمصام خان مسبب این حادثه بوده اند، نوزاد را می رباید و نام بهرام بر او می گذارد. وقتی سرکارگر خان، پی به خیانت کاظم می برد، او چاره ای جز فرار نمی یابد. سال ها بعد، شیرین برادرزادۀ صمصام خان، بهرام که به همراه کولی ها دوباره به آن جا آمده را می بیند و به او دل می بازد. علی خدمتکار خان، برای آرام ساختن او که همچنان به دنبال پسرش می گردد، بهرام را فرهاد گمشده معرفی می کند. همسر صمصام خان از کاظم که دوباره به آن جا بازگشته، می خواهد شیرین را برباید و او را در اختیار مسعود گذارد تا صمصام خان به این طریق به ازدواج آن دو رضایت دهد. زن سپس مشت علی را پیش صمصام خان باز می کند. بهرام به تعقیب کاظم می پردازد. علی، مرجان را می یابد و او را از آن چه گذشته آگاه می سازد. کاظم در گریز از دست بهرام به باتلاقی می افتد و جان می بازد. هنگامی که صمصام خان می خواهد بهرام را به ضرب گلوله از پا درآورد، مرجان مانع او می شود و حقیقت داستان را باز می گوید.